الان که دارم اینو مینویسم 5 روز از مراسم عقدم گذشته
چقدر حس و حالم تو این پست با پست قبلی فرق داره !
تو قبلی هیچ ایده ای نداشتم که مراسم چطور پیش میره ولی الان همه چی گذشته و اون هیجانات و اضطراب ها تموم شده.
باید بگم اصلا فکرشو نمیکردم اینقدر همه چی خوب پیش بره
گرچه تا خود 5 شنبه صبح شدیدا اضطراب داشتم ولی از ظهرش که پیش یوسف بودم و حرف زدیم همه چی کم کم خوب شد.
نمیدونم از کدوم حسم بگم الان.
فقط میدونم جای آریا خیلی خالی بود.خیلی زیاد.
خیلی خیلی خوش گذشت و همه چی عالی و بدون نقص پیش رفت
واقعا دست مامان بابا درد نکنه که اینقدر واسم سنگ تموم گذاشتن.
امشبم که تولد مامان یوسف بود و رفتیم رستوران
خوش گذشت
خانواده ی جدیدمو خیلی دوست دارم و حتی یک سر سوزن باهاشون احساس غریبی نمیکنم
چی از این بهتر واقعا؟
خدایا شکرت :)
کلمات کلیدی: چی ,پیش ,خیلی ,الان ,همه چی